شعر غدیریه

امیرمؤمنان

یک عده می گویند رب، یک عده انسانش
یک قوم عبدش خوانده و یک قوم سبحانش

از کعبه می دانم که آدم در نمی آید
حیدر خدائی می کند با دین و ایمانش

یا ایها الساقی

به نام او که با نامش خدا داده است تلقینم
که جز نام علی در اعتقاداتم نمی بینم
.
علی کاف لعبده، این شعار هر خدا جویی است
خدا می داند و من! گر که غیر از این شود دینم

راه خدا

راه خدا كه جز رهِ پيچ و خمش نبود
حيدر اگر نبود نبي پرچمش نبود

چون با خداي خويش علي همنشين شده
اين نان و اين نمك سر سفره كمش نبود

اساس مذهب

كل دين،تفسير قرآن،حرف حق اين مطلب است
حب مولايم علي اصل و اساس مذهب است

مست حب ام،مستحب ارزاني زهاد باد
بردن نام علي واجب تر از نان شب است

یاور پیامبران

زبان به مدح تو وا کرده اند جن و پری
چه خوانمت؟که تو فوق تصور بشری

خدا به دست خودش آفریده است تو را
به این بهانه که حتی دل از خودش ببری!

وادی طف

باید که با عرش خداوندی طرف شد

وقتش شده تا عازم شهر نجف شد

هر کس ولایت را به فرزندش نیاموخت

فرزند او در دین و دنیا ناخلف شد

دکمه بازگشت به بالا