شعر شهادت حضرت زهرا (س)

واویلا

هر نفس شعله ای از سوختنت می آید
آه چون آتش سرخ از دهنت می آید

وای اگر زخمِ زبان‌بسته دهن باز کند…
بوی خون است که از پیرهنت می آید

این صدا خش خشِ یک آینه‌ی خُرد شده است…
زینبت گفته صدا از بدنت می آید

حرف همسایه دروغ است..،نه..،لاغر نشدی
این لباسی که خریدم به تنت می آید

گوشواری که گرفتیم بیانداز به گوش
دارد از کوچه ی خلوت..،حسنَت می آید

دُوُّمی خواسته از من..،به عیادت برسد
پاشو کدبانویِ من، راهزنت می آید

دست من بسته که شد بین شلوغی..،قُنفذ
طعنه زد: فاطمه ، خیبرشکنت می آید

با من از میخ کج و محسن شش ماهه نگو
فضه اینجاست..،بگو، هم‌سخنت می آید

شب شد و تشنه‌لبت خیره به در..،داد کشید
ناله ی کُشته ی دور از وطنت می آید

وقت غسل تو علی دست ز دنیایش شُست…
این چه خونی است که روی کفنت می آید

بردیا محمدی

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا