شعر مناجات با خدا

وقت سحر

هر کس گریست پیش خدا رو سفید شد
شادی به لطف حضرت باران شدید شد

سهمش غم است هر که شبی ربنا نگفت
بیگانه با شکوه نیایش، پلید شد

نورِ نیاز شامل حالِ هزار بار
 آن عاشقی که حرف محبت شنید شد

ما را نیازمند نگاه آفریده‌اند
ما را نگاه کن که زمانِ نوید شد

اما جدایی از رخ مهتاب مشکل است
حسرت‌کشیده منتظِر صبح عید شد

دردا که دردهای جهان شد نصیب ما
دردا که شادمانی ما ناپدید شد

از دامن سیاه، خجالت نمی‌کشیم
با هر گناه، شوق عبادت شهید شد

ما را حضور وقت سحر زنده می‌کند
هرکس گریست پیش خدا رو سفید شد

مصطفی کارگر

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا