شعر ولادت حضرت زهرا (س)

کوثر طاها

رفت از دلِ فردوس هزاران قلم آورد
اندازه‌ی آفاق ورق روی هم آورد

می‌خواست که جبریل کمی از تو نویسد
جایی که خدا نامِ تو را محترم آورد

صدبار تراشید درختانِ جهان را
صدبار نوشت از تو و صدبار کم آورد

تو بودی و دستانِ خدا مُلک و مَلَک را
محضِ گُلِ انوارِ شما از عدم آورد

ما هیچ نبودیم..‌ ولی مادری‌ات بود
در هیچ نظر کرد و مرا در رقم آورد

این جلوه‌ی پُر جذبه بر افلاک مبارک
مهمانِ خدا آمده بر خاک ، مبارک

جبریل نوشت اولِ دفتر که علی کیست
پرسید مکرر و مکرر که علی کیست

یک عمر به معراج به هرجا که توان داشت
هِی رفت نفهمید در آخر که علی کیست

تا گفت از اوصافِ علی پیشِ رسولان
بشنید فقط پرسشِ دیگر که علی کیست

برداشت قلم را و خدا وحی به او کرد…
یعنی که تو را نیست مقدر که علی کیست

فهمید فقط فاطمه معنیِ علی را
فهمید فقط فهمِ پیمبر که علی کیست

هرکس که علی گفت از امداد علی گفت
با فاطمه یک عمر فقط نادِ علی گفت

حق داد به آغوشِ خدیجه دو جهان را
گفتم دو جهان ، لال شوم برتر از آن را

عالم نشنید از لبِ احمد لبِ مولا
جز فاطمه‌جان ، فاطمه‌جان فاطمه‌جان را

پلکت ، ضربانت تپشت نامِ علی گفت
وقتی که پدر گفت به گوشِ تو اذان را

تو آمده‌ای قبلِ خودت ، حق بده خاتون
سِیرِ تو بهم ریخته بنیادِ زمان را

هربار که جبریل برای تو غزل گفت
می‌گفت خدا بهتر از آن ، بهتر از آن را

هر دفعه به پیغمبرِ ما واجب عینی است
بوسیدن دستان شما واجب عینی است

ای رشته‌ی خورشید نخی از ملکوتت
ای جاذبه‌ی عمقِ جهان از جبروتت

تسبیح گرفتی و زمین دید خدا را
گفتی علی و دید زمان زنگ سکوتت

در فصل بهاریِ جمادیِ ظهورت
افلاک شگفت است سرِ شاخه‌ی توتت

تا که بچکد از سر انگشت تو فیضی
یک عمر نشسته است علی پای قنوتت

هرجا که تو هستی همه‌اش باغ بهشت است
سوگند که دلهاست فقط جای هبوطت

عشقی ازلی هست اگر هست حجابت
پُر جلوه‌تر از پرده‌ی کعبه است حجابت

تو آمدی آزاد شدن را بنویسیم
تا سروری گل به چمن را بنویسیم

بازیچه شدن ، هرزه شدن ، هیچ شدن مُرد
تو آمدی آزادیِ زن را بنویسیم

تا دور شود زندگی از اینهمه آفات
تا حرف جدایی غدغن را بنویسیم

تو آمده‌ای بر سر یک سفره نشینیم
تا خانه مساویِ وطن را بنویسیم

بخشندگی‌ات را به تبارت برسانی
تا اینکه کریمی حسن را بنویسیم

با خط تو باید بنویسیم که زن کیست
این شأن ولی جای دگر مطمئنن نیست

سوگند به شمع و شب و پروانه به زهرا
سوگند به گلخانه به ریحانه به زهرا

هرکس که نمک خورده‌ی زهرا و علی شد
هرگز نرود بر در بیگانه به زهرا

این خاک پُر از یاس ، پُر از لاله‌ی سرخ است
این خاک ندارد غمِ ویرانه به زهرا

ویرانه اگر هست فقط خانه‌ی خصم است
مائیم همین همتِ مردانه به زهرا

این خاک حرام است به غیرش ، حرمِ ماست
مائیم همه مردم یک خانه به زهرا

این خاک سراسر همه تسبیح حسین است
سوگند که ایران همه بین‌الحرمین است

حسن لطفی

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا