شعر شهادت امام حسن (ع)

یا امام حسن(ع)

صبا تو که سحر از کوی ما گذر داری..
خبر ز گریه عشاق در سحر داری

به گردن تو فتاده همیشه زحمت من
ببر سلام مرا تا بقیع پیش حسن

بگو که ای شه بی کس گدای دربه دری…
پیام داده به این استان به خون جگری

که قبر خاکی تو گرچه آتش دلهاست
غریب ماندن تو باطنا به گردن ماست..

مگر نه اینکه تو در قلب ها حرم داری
به قلب سینه زنان گنبد و علم داری

مگر قرار نشد کمتر اشتباه کنم
برای خاطر عشق تو کم گناه کنیم

بکاء ما همه تبدیل برتباکی شد
مزار تو به دل شیعه نیز خاکی شد

به جای تو سوی آتش شتاب کردم من
به سهم خود حرمت را خراب کردم من

کریم هستی و عالم به تو بدهکارند
تو بی حرم شدی اما همه حرم دارند

حرم نداری نه!تو حرم نخواسته ای
ز روزگار خودت غیر غم نخواسته ای

بقیع سینه زن روضه های افلاکی ست
بقیع روضه مکشوف چادر خاکیست

گلاب یعنی تو اضطراب یعنی تو
و بعد فاطمه خانه خراب یعنی تو

زحلقه تو همان کودکی نگین افتاد
همینکه مادرتان پشت در زمین افتاد

به باغ عاطفه ها بی امان شرر میرفت
بروی شاخه گلی پای چهل نفر‌ میرفت

به کینه دلشان هیچ دست رد نزدند
دگر به هیچ زنی اینچنین لگد نزدند

سید پوریا هاشمی

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا