شعر ولادت حضرت معصومه(س)
با نور خویش کرده خدا,جلوه گرتورا
بخشیده از جلالت خود,زیب وفر تورا
خاتون عالمی,که چنین خواست از ازل
با آفتاب عصمت خود,مفتخرتورا
معصومه ای(س)ودختر موسی ابن جعفری(ع)
چون جان گرفته,ضامن آهوبه بر تورا
نام تو هست فاطمه(س)ودرمدیح تو
فرموده اند بارها,فداها,پدر تورا
قدوسیان عالم بالانظر کنند
خانم به چشم فاطمه(س)پاتابه سر تورا
ای گل-که وقت شستن صورت, زسلسبیل
آرند آب,حوروپری-روی پر تورا
خورشید,سرزمشرق خاور نمیزند
در هاله ای زنور,نبیند اگرتورا
هرشب ستاره-دوروبرت چرخ میزند
نجوای ماه-مدح وثنا تاسحر تورا
محراب توست,قبلگه پرنیان صبح
درسجده اند زمزم وحِجروحَجر تورا
عِطرنجابت همهءیاسها,سِزاست
قربان کند خلیل,ذبیحی دگر تورا
وقتی به سِیرِعرش,قدم میزنی,به نور
همراه میشوند,هزاران قمر تورا
زیبَد شفاعت همه عالم,زِ مرحمت
در محشر,ای,ملیکهءوالا گُهرتورا
آئینه پوش نجمه(س)و-آنسوی باوری
کی؟میتوان شناخت,در این مختصر تورا
آری-کریمه ای ومرا-رد نمیکنی
دست تهی-شناخته ام اینقدر تورا
در حسرتِ دو دانه ءگندم,نشسته ام
سوگند می دهم,به غم چشم تر تورا
شوقِ وصال-ناقهءتو-کو به کو-کشید
درساوه کرد-دستِ قضا-خونجگر تورا
حاشا به قم -که در قدم دختر امام
گل ریختند-مردمش از بام ودر تورا
داغ وغم وفراق عزیزان-نکرده است
با ساربان وشمر وسنان,همسفر تورا
هرگز-سر برادر تو-روی نی نرفت
با کعب نی,کسی,نزده پای سرتورا
یک نامه ماند-در بَرِ تو-یادگارِ یار
هرگز نکرد پیرهنی-دربه در تورا
علیرضا شریف