شعر شهادت حضرت زهرا (س)

قدت خم است

فصلت رسیـدهای گل مـن بو گرفته ای

 دیگـر چـرا تـو دست , به پهلو گرفته ای؟

 

هنگام پا شدن به خـودت زحمتی نـده

 دوش حسـن که هست تـو زانو گرفته ای؟

 گیسـوی زینبـت چقَـدَر نـامنظم است

 دستت به جای شانـه بـه بـازو گرفته ای؟


تا اینکه همسر تو نفهمـد  قدت خم است

هرگـه بـه منـزل آمـده جارو گرفته ای

 

حیدر شده مثال همان کـور مستمنـد؟

معجـر به سـر زدی و  از او رو گرفته ای؟

 

مادر بیا و روی خودت را نشـان بـده

حیدر چه کرده  نـور خود از او گرفته ای؟

 

دستت به حق اشک حسن  بشکند عمـر

 از دیـدگـان مـادر مـن  سـو گرفته ای

 

حالا به امر حق  که غلاف است ذوالفقار

بر گل تو چنـگ می زنی و  رو گرفته ای؟

 

 محسن اگـر دعـا کنـی و آیـد آن عزیز

بـر زخـم های سینـه تـو دارو گرفته ای

  سید محسن حبیب اله پور

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا