شعر شهادت حضرت زهرا (س)

علی مظلوم

بخدا بده برا یه پهلوون
حرف خونش افتاده سر زبون
این علی ، علیِ سابق نمیشه
داره میمیره زنش جوون جوون

حال و حوصله نداره پا بشه
بره انگشت نمای کیا بشه ؟
جوری چشمشون زدن فک نکنم
دیگه این زندگی رو به را بشه

بمونه خونه ، خدا خدا کنه ؟
بره مسجد قنفذ و نگا کنه ؟
مردی که زنش تو کوچه خورد زمین
کجا سفره ی دلش رو وا کنه ؟

آره ! مردی که زنش جواب میشه
سقف خونش رو سرش خراب میشه
یه لباس نمونده اندازه اش باشه
داره زهرا ذره ذره آب میشه

گریه نه ! دلش بگیره را میره
توی کوچه بی سر و صدا میره
راه خونرم دیگه گم میکنه
خودشم نمیدونه کجا میره

بین روضه ، روضه اومد به سرم
بالای سر علیِ اکبرم
یه بابا با گریه گفت به خواهرش
راه خیمه گم شده ، کجا برم ؟

چجوری اکبرم و بلند کنم ؟
پسر پرپرم و بلند کنم ؟
پای زینبم به میدون وا شده
روم نمیشه سرم و بلند کنم

علیرضا وفایی خیال

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا