میرسد از خاک تو هر لحظه اینجا بوی سیب…
چیست در خاکت که از دل میبرد صبر و شکیب…
زائری یک گوشه در آغوش خاکت اشک ریخت
چوب خشکی بی صدا بر شانه ی او زد نهیب….
سیدی در کوچه ما یک حرم دارد ولی…
مانده آقایم حسن از سایبان هم بی نصیب…
از قیاس کربلایی ها و زائرهای تو
تازه فهمیدم که یعنی چه , کسی باشد غریب…
میزند باران و قبرستان تو گل میشود….
زیر لب آهسته میگوید کسی امن یجیب….
شد تمام گریه هامان سهم مولایم حسین
پس چه باید کرد با داغ حسن یابن الشبیب؟
لیلا علیزاده