شایسـته بودی با امیرالمؤمنین باشی
زیـرا لیاقت داشــتی مرد آفـرین باشی
وقتی علی فــرقی ندارد با رســـول الله
مثلِ خدیجه بی شک أمّ المؤمنین باشی
در تو علی دیده ست ظرفیّت به حدّی که
قـبل از پسر آوردنت “امّ البنین” باشی
تو همـسرِ حبل المتین و شاهِ مـردانی
باید برای بانوان , حبـل المتین باشی
تو آب از سرچشمه ی عِینُ الیقین خُوردی
تا خـانه دارِ حضرتِ حَـقّ الیقـین باشی
در سایه ی قُـرآنِ ناطِـق , جا گرفتی تا
مُحکم, چونان آیاتِ قُــرآن مُبین باشی
با ساکنان عرش داری اُنس , جوری که
اصلاً نمی آید به تو, اهل زمین باشی
قصدِ کنیزی داشتی در خانه ی زهــرا
تا چند سالی دخترش را همنشین باشی
عبّاس تو وقتی شـکـوهش آنچنان باشد
باید تو در وقت جلالت اینچنین باشی
تو کهکشان عشق و اقیانوسِ احساسی
زیباست بامولا هم آن باشی هم این باشی
چون جانشین خوب او بودی سزاوار است
در خـدمـت زهـرا به فردوس برین باشی
مروان زمین گیر است از آهِ تو آنجا که
پــامـنـبریِ اشـکِ زیـنُ العابــدین باشی
از سهم عـبّاسِ خودت هم چشم پوشیدی
تا وقـت گریه وقفِ مَقطوعُ الوَتین* باشی
“وَیلی عَلیٰ شِبْلی”*بگو , آری که حق داری
دل گـیر از دسـتِ عـمــودِ آهــنین باشی
تشییع تو چون فاطمه خیلی غریبانه ست
وقتی خودت می خواستی که بی بنین باشی
محمّد قاسمی