به سرم زده که سری به محضر ذوالفقار بیاورم
بنشینم از سرشب به مسجد و ذکر یار بیاورم
و دودست سائل خود مقابل سفره دار بیاورم
سخن از علی اگر آمده دل بی قرار بیاورم
بخدا که از کرم علی کم او به ما برسد بس است
سرسوزنی ز مقام اعظم او به ما برسد بس است
چه کسی به غیر تو آمده که ستون دین پیمبراست
چه کسی به غیر تو آسمان بروی زمین پیمبراست
چه کسی به غیر تو دست غیب درآستین پیمبراست
علی یاعلی ز نخست نقش روی نگین پیمبراست
چه کسی بغیر تو آمده بزند به کعبه شکاف ها
چه کسی به جز تو زمان آمدنش شده ز مطاف ها
لب تو به معرکه آمده شکر و نبات برای چه؟
به حضور آب دهان تو سخن دوات برای چه؟
نجف است مقصد اگر گذر به ری و هرات برای چه
تو قضاوتی و سر زره نظر قضات برای چه
تو علی شدی و به پای تو قد عرش خم شده تا کمر
سخنی نگو که برای ما رخ توست حجت معتبر
خبرش رسیده که در احد تو دوباره عزت ما شدی
ته دره با چه صلابتی سپر رسول خدا شدی
و به زخم های تنت به زخم تنش ز عشق دوا شدی
به زمین زدند تورا ولی تو به ذکر فاطمه پا شدی
جگر مرا بپذیر تا که شبی کباب غمت کنم
نفسی بده که فدای یک نفس از مسیح دمت کنم
سوی تو ملائکه در سجود دم توست بازدم وجود
به طوافت آمده ام سحر سرشب سرت چو شلوغ بود
غرض از عبادت ما تویی چه ازین قیام و چه از قعود
به نزول آمده ایم اگر همه میرویم سوی صعود
تو پناهگاه یتیم ها تو امام شهر کریم ها
تو اگر که قلعه ما شدی چه مجال وحشت و بیم ها
همه عمر هرچه تو کرده ای بدعای فاطمه میکنی
شب قدر سجده فقط بسوی خدای فاطمه میکنی
شه مرتضی همه کار را ز رضای فاطمه میکنی
به تو هرچه هم بدهد خدا تو فدای فاطمه میکنی
پسران پاک تو یک به یک به خدا نشانه و مظهرند
سر ما فدای قبیله ای که فدای مقدم حیدرند
سید پوریا هاشمی