کنارِ خالقش بود از ازل؛ از ابتدا؛ زهرا
و خواهد ماند، در آن لامکان تا انتها؛ زهرا
نزولش آیهی تطهیر، را دریای اَطهر کرد
که باراند از زلالِ رودِ خود بر «انّما» زهرا
شبِ چادر نمازش در حقیقت «لیلهالقدر» است
برای شأن او گفتند، «ما اَدراکَ ما زهرا»
حدیثِ قدسیِ اهلِ کسا یعنی که روی فرش
تمامِ عرش را جا داد، زیر یک عبا؛ زهرا
به شوقِ سایهسارِ رحمتِ «اَلجار ثُمًّ الدّار»
شدند اهل زمین و آسمان همسایه با زهرا
چراغِ خانهاش را نذرِ مسجد کرد، بی منّت
غذای بچهاش را میدهد دست گدا زهرا
خدا آموخت، درس بندگی را به حبیبِ خود
پس از آن گفت، بعد از هر نمازش؛ مرحبا زهرا
«مَفاتیحُالجَنان» قفلِ دل ما را که وا میکرد
توسل کرد، بر صاحبْدعا و گفت، یا زهرا
به روز حشر، وقتِ دستگیری، کارشان گیر است
شفیعان نیز میگویند، آنجا یکصدا؛ زهرا
نوشتن از مقامِ قدسیاش کار خداوند است
کجا این گنگگوییهای شاعرها؛ کجا زهرا ؟!
رضا قاسمی