شکسته روضه ات دل مقلب القلوب را
گرفته رنگ چهره ی تو حالت غروب را
شکوه غربتت،شراره زد به قلب کائنات
گریست دجله وفرات،گریست اهدنا الصراط
عزا گرفته اند پای روضه ی تو سال ها
برای سر سلامتی به جد تو غزال ها
فرازهای جامعه کبیره سوگوار تو
فراز سجیه الکرم شده است بی قرارتو
گمان کنم که فاطمه کنارتو نشسته است
زبان گرفته مادری که پهلویش شکسته است
فدای روی زرد تو،وجود غرق درد تو
چقدر آه میکشد،کنار جسم سردتو
زمان رنج وغصه ی تو خاتمه گرفته است
چقدر روضه ی تو بوی فاطمه گرفته است
دوشنبه بود لحظه ی هجوم زهر برجگر
دوشنبه بود وکوچه ها،دوشنبه بود ومیخ در
دوشنبه قاتلت شده،دوشنبه بود خانه سوخت
مغیره که نداشت شرم،قلاف وتازیانه سوخت
مصیبتت دم مرا به سمت آه میبرد
به پشت مرکبی تورا پیاده راه میبرد
تورا چگونه دست بسته باطناب میبرند؟؟
توکوثری تورا به مجلس شراب میبرند؟؟
چقدر زخم خورده ای،شبیه جُبّه ی حسین
کشانده ای مرا دوباره زیر قبه ی حسین
هزار شکر پیکرت به زیر آفتاب نیست
میان مقتلت سخن زکودک رباب نیست
هزاردفعه شکر کن،که سنگ بر جبین نخورد
هزار شکر یمسک السماء بر زمین نخورد
کنار پیکر توگریه بودوهلهله نبود
میان مقتل تو نام شمروحرمله نبود
به صحن سینه ی تو چکمه ی سنان نمیرسد
به پای بوسی لب تو خیزران نمیرسد…
محسن حنیفی