شعر شهادت حضرت مسلم (ع)
غیر از شورهزاری
اینجابه غیر از شورهزاری نیست , برگرد
دراین خزان جای بهاری نیست برگرد
دستمبه دامانت مکش دامن ز دستم
آرامشماینجا قراری نیست برگرد
دیدیتمام نخلها سر نیزه بودند
اینباغ جز ابر غباری نیست برگرد
اینجابرای سر بریدن دشت در دشت
تیغاست امّا هیچ یاری نیست برگرد
ازتیرهای حرمله پیداست حتّی
رحمیبه طفل شیر خواری نیست برگرد
وقتیزدستت آب مینوشید دشمن
دلگفت اینجا چشمه ساری نیست برگرد
بگذاربوسم بوسهگاه مادرم را
آهاین گلوی نیسواری نیست برگرد
حسن لطفی