شعر شهادت امام صادق (ع)

تعظیم شعائر

ماکه آزاده ترینیم چو در بند تواییم
مستمند اثر گریه و لبخند تواییم

صاحب اصلی افلاک همه خاک تواییم
ما اضافی همان آب و گِل پاک تواییم

چون تو معشوق شدی ما همه عاشق شده ایم
شیعه ی جعفری حضرت صادق شده ایم

زحمتش را تو کشیدی که به مذهب برسیم
رحمتش را تو رساندی که به منصب برسیم

از تو تعظیم شعائر شده احیا مولا
از دم گرم تو جابر شده احیا مولا

پرچم شیعه به دست تو سرافراز شده
درِ علم علوی با یَدِ تو باز شده

در حسینیه به فکر همگی بودی تو
اولین روضه بگیرِ دهگی بودی تو

از تو داریم همین سینه زنی هارا ما
از تو داریم حسین جان ِ روی لبها را

آه از آن روز که غم بر جگرت ریخته شد
کوهی از رنج و بلا روی سرت ریخته شد

بی حیاها که شب تار سرت ریخته اند
مثلِ دزد از سر دیوار سرت ریخته اند

” بی وفایی به رگ و ریشه ی آن مردم بود”
بر در خانه ی خورشید پر از هیزم بود

شعله ی کینه ی ایّام که افروخت دگر
حضرت شیخ الائمه حرمش سوخت دگر

حجت الله شد از ظلم زمان درمانده
رنج این روضه دل عالمیان سوزانده

آتش از غربت ایشان که خجالت نکشید
شعله از حضرت باران که خجالت نکشید

شکر حق اهل عیالت همه سالم هستند
در کنار حرمت، جمعِ مَحارِم هستند

مثلِ حیدر به روی خاک کشاندند تورا
پا برهنه عقب أسب دواندند تورا

این قدر نعره سر فاطمه زاده نکشید
لااقل پیکر او پای پیاده نکشید

دیده ات درپی مرکب چو به گریه افتاد
ناخودآگاه دلت یاد رقیه افتاد

آسمان تیره، بیابان همه خارستان بود
دشمنان خنده کنان، دخترکی گریان بود

صورت دخترکی حال وخیمی دارد
“آنکه شمشیر زن است ،دست ضخیمی دارد”

چونکه افتاد زمین با نظر گریانش
مادرش فاطمه آمد جلوی چشمانش

یاد آن روز که زهرا وسط قائله بود
با لگد میزدنش، مادر ما حامله بود

مهدی قاسمی

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا