چنان صیدی که از کنج قفس بیرون نمیآید
یقین دارم که بی اذنش نفس بیرون نمیآید
علی شاه است شاهی که همه عالم فقیر اوست
ولی جز با لباسی مندرس بیرون نمیآید
رسول اللّه اگر مشغول مدح مرتضی باشد
تماشا کن صدا از هیچکس بیرون نمیآید
کسی که گردن یل های نامی زیر تیغ اوست
به جولانگاه سیمرغش مگس بیرون نمیآید
اگر از آتش دوزخ هم آید دشمنش بیرون
ز قلبم کینه ی آن خار و خس بیرون نمیآید
هوس کردم ببوسم خوشه های بر ضریحش را
خدا میداند از دل این هوس بیرون نمیآید
کمی خوردم ز انگور نجف، زیر زبانم ماند
به مرگم نیز آن طعم ملس بیرون نمیآید
به وقت مرگ هم نام علی را زیر لب دارم
به جز حیدر مرا فریادرس بیرون نمیآید
علیرضا نوروزی