شعر مدح و مناجات اميرالمومنين (ع)

چه علی علی چه علی خدا چه خدا علی

چه علی علی چه علی خدا چه خدا علی

شب دیده ام به جمال تو شده روشن ای مه منتجب

که زخواب وخور توفکنده ای ,من ِ خسته  ای شه منتخب

چه نموده با دل بینوا میِ  بی عنب  لبِ چون رطب

که گذشته از سر من دگر زحلال و منکر ومستحب

لب ساغرت به لبم بده که خمار تو شده جان به لب

چه بگویم از تو که مدح تو شده در صُحٌف به بیان رب

شه ذوالنسب یل بوالعجب صنم عجم اسد عرب

تو به لحظه ای نشدی جدا زمحیط بحر فنا علی

به همین سبب چه علی علی چه علی خدا چه خدا علی

شده منجلی به جهانیان نمی از یم حسنات تو

نبُوَد به تاب مُلک و مَلَک که نظر کند جلوات تو

به تعادل و به تکامل است همه ی بروز صفات تو

که بهشت و دوزخ وعرش وفرش همگی بُوَد اثرات تو

تو نه اللهی که نعوذ به ,که عقول ما شده مات تو

به درون کعبه ولادت و به میان سجده ممات تو

بِگِرفته جان تن آدمی ز وجود تو ز حیات تو

تو به لحظه ای نشدی جدا زمحیط بحر فنا علی

به همین سبب چه علی علی چه علی خدا چه خدا علی

 همه در طلب همه در طرب تو فکنده ای به ترانه ای

همه مظطرب همه ملتهب که عیان شوی به نشانه ای

همه را کُشی پی خود کِشی ز زمانه ای به زمانه ای

تو چه دلبری تو چه محشری تو چه دامی و تو چه دانه ای

به سرای هر دل خون شده چو نسیم حق تو روانه ای

به جنون کشی به تبسمی تو به خون کشی به بهانه ای

سرشان به ره همه سروران که شما قدم به کجا نه ای

تو به لحظه ای نشدی جدا زمحیط بحر فنا علی

به همین سبب چه علی علی چه علی خدا چه خدا علی

 

تو درِ علوم محمدی تو کلید جنت ایزدی

تو دلیل خلقت احمدی تو برای فاطمه آمدی

به وجود تو نَبُود کژی به مسیر تو نَبُود بدی

به تمام لشکر اولیا تو یگانه ای تو سرامدی

ز شرافتت چه بگویم ای شه لافتی دُر سرمدی

به سرِ مناره ی عاشقی علم وفا تو فقط زدی

تو چه کرده ای به دلاوری به چه منصبی به چه مسندی

تو به لحظه ای نشدی جدا زمحیط بحر فنا علی

به همین سبب چه علی علی چه علی خدا چه خدا علی

 مجید خضرایی

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا