شعر شهادت حضرت زهرا (س)
یا فاطمه
آهی کشید آتش و از شرم آب شد
آن دم که قاتل نفس بوتراب شد
وقتی که فاطمه به دفاع از علی شتافت
هرچه که بود نقشه ی دشمن برآب شد
دست خدا که دست جهان را گرفته بود
آخر چه شد که قسمت دستش طناب شد
تنها نه اینکه شهر سلامش نمی کند
حتی سلام کردن او بی جواب شد
اما گذشت…بعد سه ماه اشک وآه و درد
آخردعای فاطمه اش مستجاب شد
آن دم که رفت فاطمه ازخانه ی علی
انگار آسمان به سر او خراب شد
انگار آسمان جهان بی ستاره ماند
از آن زمان که کشتن معصوم باب شد
احمد جواد نوآبادی