شعر مناجات با خدا
دلدار
در مجلس ما یار نیاید که بیاید؟
دلدار به دیدار نیاید که بیاید؟
سلطان به گداهای در خویش بنازد
بیچاره به دربار نیاید که بیاید؟
دور تو شلوغ است مگر که همه پاکند؟
پیش تو گنهکار نیاید که بیاید؟
بر طاق شفاخانه نوشتند کریمان
بیمار و گرفتار نیاید که بیاید؟
بالا سر نوکر دم تشییع جنازه
ارباب وفادار نیاید که بیاید؟
این برده بازار نجف دلهره دارد
حیدر سر بازار نیاید که بیاید؟
سر مست علی هستم و چاه شب بدرش
آن ساقی کرار نیاید که بیاید؟
لب تشته آن تشنه لب آب فراتم
سقا دم افطار نیاید که بیاید؟
با سر به زمین خورد و دل خیمه بهم ریخت
ای مشک علمدار نیاید که بیاید؟
وقتی سر ناموس علی معجر پاره است
عباس در انزار نیاید که بیاید؟
رضا دین پرور