شعر وروديه محرم
محرم
این روزها که روزی گریه فراهم است
ای روضهخوان بخوان، که دوباره محرم است
با عشقوشور در دل هر کوچه دیدهام
در دست کودکان محل طبل و پرچم است
مانند تیغههای علم از سر ادب
در محضر تو قامت گردنکشان خم است
عالم تمام رخت عزا کرده بر تنش
“گویا عزای اشرف اولاد آدم است”
ما گریه میکنیم برای تو روز و شب
تا اشک ما به زخم تنت مثل مرهم است
چون روی نیزه موی تو آشفته شد حسین
احوال نوکران تو عمریست درهم است
در من کسی به سینه و سر میزند مدام
“باز این چهنوحه و چهعزا و چهماتم است”
کاری نکردهایم برای عزای تو
از داغ تو اگر که بمیریم هم کم است
سجاد روانمرد