نسیم مهر تو
نسیم مهر تو بر موج شد سوار اینجا
گرفت تاب و تب روح ما قرار اینجا
ملائکه دم نقاره خانه داد زدند
هزار حاجت اگر داشتی بیار اینجا
چنین که سرخم و زردم ، خجالت آوردم
رسیده برگخزان محضر بهار اینجا
تو هم نیاز به من داری ای ز هرچه غنی
چنان نیاز گل لاله ای به خار اینجا
ملامتم نکن از بوسه بر کف صحنت
که روی آینه غش میکند غبار اینجا
شگفت نیست اگر مُرد دردمان دم در
که همردیف طبیب است کفشدار اینجا
سوار موج نجاتی شدم که نوح خودش
برای غرق شدن میزند کنار اینجا
میان جمعیت پر تلاطم حرمت
سبک شدند همه شانه ها ز بار اینجا
کنار آب حیات آمدیم پای ضریح
به لایموت رسیدند بیشمار اینجا
پیمبران خدا معتکف در این حرمند
ببین که وادی طور است هر کنار اینجا
به یُمن ساختن صحن و بست و ایوانت
گرفت شیخ بهایی هم اعتبار اینجا
ستاره را که توانست بشمرد در شب ؟
فضایل تو نشد جمع در بحار اینجا
حقیر کیست ؟کسی که رضاش ناراضیست
کسی که پا نگذارد به حال زار اینجا
مرا به مشهد خود خاک کن که پاک شوم
اگرچه دانهی بیحاصلم بکار اینجا
به آفتاب رسیده ست و دامنش پاک است
سگی اگر بزند بوسه بر مزار اینجا
سپرده ام که به اولاد من نگاه کنی
غریبه ای به غریبی سپرده کار اینجا
حریم امن تو مرثیه خوان کربوبلاست
که هیچ دم نشدند آهوان شکار اینجا
کسی ز گوش کسی گوشواره ای نکشید
کسی نگفت علیکن بالفرار اینجا
به جان هیچ یتیمی نخورده شلاقی
به پای ابن سبیلی نرفته خار اینجا
مجاوران رضا احترام را بلدند
زنی به ناقهی عریان نشد سوار اینجا
وحید عظیم پور