شعر شهادت حضرت رقيه (س)

آب بابا

از زمانی که نوشتم آب بابا را درست
خلق شد یک روضه ی کوتاه ؛عاشورا درست

با پدر مادر به هیئت رفتم و از آن زمان
نقطه ی وصل من و تو گشت در آنجا درست

اشک های فاطمه تاثیر خود را کرده بود
از من بی عاطفه میساخت یک شیدا درست

بار بد هستم خودم دارم خجالت میکشم
مثل حر، مثل زهیرت؛ میشوم آیا درست ؟

روضه ی گودال تو سخت است و راحت میکند
از کویر چشم هایم ابرِ باران زا درست

شیخ های شهر شاهی را به مسلَخ می‌برند
بحث ِمُلک ری بیاید؛ میشود “فتوا” درست

این جماعت حرف حق را سخت باور میکنند
خطبه میخوانی و دشمن میکند غوغا درست

“ارباً اِربا” واژه ای که بعد اکبر خلق شد
“یکصد و ده “تکه شد از آن قد و بالا درست

زخم ِ پیشانی ِ عباس تو یک مفهوم داشت
گشت آخر ؛عقده های لشکر اعدا درست

سر برید و خنجرش را با لباست پاک کرد
بی حیا در پیش چشم حضرت زهرا درست

هر کسی دنبال سوغات است از کرب و بلا
موقع تاراج خیمه تازه شد دعوا درست

آه از دروازه ساعات آه از بزم می
کاش کلا ماجرای شام باشد نادرست

سود خواهد کرد باتو هر که حتی دشمنت
بعد روز واقعه شد قیمتِ سرها درست

یک اشاره از تو دوزخ را گلستان میکند
نامه اعمال من را کن به یک امضا درست

من که وقت مرگ آخر در بغل میگیرمت
عاقبت این آرزویم میشود آقا درست؟!

 وحید مصلحی

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا