گل جمال تو سرخ و چو ارغوان دیدم
میان خون بدنت را چه ناتوان دیدم
مگرنه اینکه فرات مهر مادرت بوده
تو را کنار شریعه ز تشنگان دیدم
خیام خیره به چشمان حرمله مانده
که قلب سینه ی سرخ تورا نشان دیدم
نشسته ای تو به زانو و نیزه بالا رفت
مقابل دهنت نیزه ی سنان دیدم
توآه می کشی و لشگری به دور سرت
هزار ضربه به روی تنت نشان دیدم
چه کرده گوشه ی گودال قتله گه خنجر
که دست وپا زدنِ جسمِ نیمه جان دیدم
هزار مرتبه جانم به لب رسید ای وای
که پاره ی کفنت دست این و آن دیدم
رکاب وخاتم انگشترت به غارت رفت
خودم عقیق یمن دست ساربان دیدم
به پایکوبی اسبان و نعل تازه یشان
به روی سینه ی تو چند استخوان دیدم
میان آن همه نیزه شکسته با زینب
صدای مادر سادات روضه خوان دیدم
رقیه ات به لبش مشت می زد و می گفت
کنار تشت طلا چوب خیزران دیدم
حمید قلی زاده(شهرری)