شعر محرم و صفر

یار توام

گفته بودم، که به هر جا بروی می آیم
گر چه آواره به صحرا بشوی می آیم

گفته بودم، به سفر یا به حضر یار توام
در غم و درد و بلا، مونس و غمخوار توام

زینب آن نیست که تنها بگذارد بروی
ترسم ای یوسفِ من، طعمه گرگان بشوی

مادرم پیرهنی بافته بر قامت تو
بر تنت کن، که عدو نشکند این حرمت تو

آری امنیتِ مظلوم دگر رفته ز دست
کار خونبار شده، پیکر و سر رفته ز دست

دانم ای سرورِ من، وقت قیام است حسین
نوبت ریختنِ خونِ امام است حسین

کاش یک مو ز سرت کم نشود، سرورِ من
کاش جای تنِ تو، لِه بشود پیکر من

خواب دیدی که ترا خوانده شهادت، آری
و مرا خوانده خدا بهرِ اسارت، آری

تو که اَسرارِ دلِ خواهر خود میدانی
مو پریشان شدنِ من به غمت اَرزانی

وقت آن است که بار و بُنه را بربندیم
چندتا معجرِ محکم، همه بر سر بندیم

وقتِ آن است که بر امر تو معطوف شویم
شاهدِ کعب نی و روضه ی مکشوف شویم

دانم آخر ز غمت خونِ جگر میریزم
دست و پا میزنی و خاک به سر میریزم

وقت آن است که در نیمه شب اقدام کنی
با همه اهل حرم یاریِ اسلام کنی

باید از شهر مدینه بروی سوی قتال
یا ز محراب و ز مسجد بروی تا گودال

مقتلِ سرخِ تو پیداست، بیا تا برویم
“کربلا منتظر ماست بیا تا برویم”

من در این نهضتِ خون، بر تو کمک خواهم داد
زیر خنجر بروی، تن به کتک خواهم داد

چون روَد رَاسِ تو بر نیزه، قسم بر حسنم
سرِ خود را به لبِ چوبه ی محمل بزنم

زیر چکمه نروی، دین خدا میمیرد
به اسیری نروم، کرب و بلا میمیرد

همه اصحاب و بنی هاشم اگر کشته شوند
کشته ها روی هم ای یار اگر پشته شوند

ذره ای بعدِ تو از پای نخواهیم نشست
تا نفَس داریم بر جای نخواهیم نشست

این پیام است که پرچم شود از خونِ شهید
آهِ مظلوم، چو ویرانه کند کاخ یزید

محمود ژولیده

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا