شعر مدح و مناجات امام حسن (ع)
کریم اهل بیت
کریم اهل بیتم بی یاور و حبیبم
به کی بگم خدایا تو خونمم غریبم
با این کبودی تن شبیه مادرم من
من با دلی شکسته تنها ترین امامم
حرفای بد شنیدم در پاسخ سلامم
غم را به دل نهفتم به زینبم نگفتم
زینب خدا نگهدار رفتم با قلب پر درد
زهر جفا رسید و از غصه راحتم من
از غم رها شدم من حاجت روا شدم من
یه بانوی رشیده شد قامتش خمیده
تو گوشمه هنوزم صدای یک کشیده
راهش تو کوچه بستن گوشوارشو شکستن
مادر برام دعا کرد تو کوچه زنده موندم
خاک رو چادرش رو با گریه میتکوندم
دیدم که تار میبینه روی زمین میشینه
شاعر: قاسم نعمتی