شعر روضه شهادت حضرت زهرا (س)

دیدم هجا هجا نفست در تلاطم است

در هر نفس نفس زدنت قافیه گم است

حرفی بزن دوباره غزلواره ی علی

خورشید من, که محو رخت ,ماه وانجم است

تک بیت فاطمیه

در شکسته مرا آخرش شکستم داد

ببین که میخ در خانه کار دستم داد

محمد حسن بیات لو

شعر روضه جانسوز حضرت زهرا (س)

ای شعرِ ناسروده ی هستی کلام تو
آیاتِ آسمانی وحی است نام تو
عرشِ خداست گوشه ی ایوان بام تو
حالا به التماس نشسته امام تو

شعر روضه فاطمیه

باید آیینه را قسم بدهم
صورتت را به من نشان بدهد
دیدن روی ماه تو, تنها
میتواند به من توان بدهد

شعر مرثیه فاطمیه

چون باده که از خنده ی پیمانه بسوزد

از آه خماران در میخانه بسوزد

نه اتش عشق, اشک غریبانه ی شمع است

آن درد که بال و پر پروانه بسوزد

شعر مصیبت فاطمیه

بغض قلم شکست و اثر گریه دار شد
از ابتدا همیشه سفر گریه دار شد

هجده بهار, بین زمستانِ جهل خلق
کوثر فقط نه, شمسُ و قمر گریه دار شد

شعر روضه هجوم به خانه امیرالمومنین (ع)

«زبانحال امیرالمومنین (ع)»

شاید آن روز پر هیاهو ,تو
مانده ای پشت در زبانم لال

بین نامحرمان در آن کوچه
یکه وبی سپر زبانم لال

شعر فاطمیه

من و روضه خواندن که کار همیشه ست
نه آن روضه هایی که بی اصل و ریشه ست
همان روضه ی سنگ های مزاحم
و آیینه ای که لگدمال تیشه ست

شعر بستر شهادت حضرت زهرا (س)

بسترت را جمع کن٬ یک روز دیگر هم بمان
التماسم را نکن رد٬ فاطمه پیشم بمان
 بی تو یک لحظه تو میدانی که میمیرم ٬بمان
ای جوانم ٬تکیه گاهم ٬سرد و دلگیرم٬ بمان

شعر مدح مادر سادات

معجزات چشم زهرا عرش اعظم ساخته
هاجر و آسیه حوا و مریم ساخته

از ازل بیت الاحرام کعبه , بیت الفاطمه است
کعبه را تسبیح زهرا قرص و محکم ساخته

شعر بستر شهادت حضرت زهرا (س)

«زبانحال امیرالمومنین (ع)»

ای که خیال رفتن ازاین خانه داری
بعد تو زینب می نماید خانه داری

نه سال با تو زندگی چیز کمی نیست
بعد تو من می مانم و دل بی قراری

شعر مدح امیرالمومنین (ع)

گفتند علی یک تنه با دست نگه داشت
در را نه که با دست که با شست نگه داشت

در را نه فقط لشکری از مرحبیان را
در پشت در قلعه به پیوست نگه داشت

دکمه بازگشت به بالا