یا خدیجه الکبری

اگر در سرنوشتت نیست تا “ام البنین” باشی
فقط زهرای تو کافیست “ام المؤمنین” باشی

شده دامان تو شأن نزول سوره ی کوثر
خدا میخواست بانوجان، تو زهرا آفرین باشی

ام‌المؤمنین

هر شب قنوت او مسیر کهکشان می شد
یک راه نوری از زمین تا آسمان می شد

آری خدیجه هم مطهر هم معطر بود
پس آب در دستش گلاب و زعفران می شد

اشکِ روضه

هرگز نمی‌گویم که این‌ها نامسلمانند
یا اینکه چیزی از مسلمانی نمی دانند
اما کسانی که به اشکِ روضه خندیدند
روز قیامت از گناه خویش گریانند

اُم اَبیها

وقتی خدا دو لوح و قلم را درست کرد
نوری میان عرش معلی درست کرد
با نور فاطمه به جهان جان دمید و بعد
مارا گدای “اُم اَبیها” درست کرد

بال جبرئیل

یک ذره از نگاه علی آفتاب شد
انگور بوسه زد به ضریح و شراب شد
مارا ز خاک پای علی آفریده اند
پس با همین حساب علی بوتراب شد

جا ماندم

از اربعین جا ماندم اما از نگاهت نه
از کاروان جا ماندم اما از سپاهت نه

حالا که بین زائرانت نیستم ، آیا
بیرون شدم از سایه ی مهر و پناهت؟ نه

یا لَیتَنا کُنا مَعَک

در چشم ها باران رحمت را نگیر از ما
این سجده ی بر روی تربت را نگیر از ما

هر چند ما کفران نعمت کرده ایم اما
این بار لطفی کن ، وَ نعمت را نگیر از ما

هَل مِن مُعین

زهرا کنار درب حسینیه دم گرفت
هَل مِن مُعین… دوباره جهان رنگ غم گرفت

هیئت حریم توست ، وَ ما زائر توییم
خوشبخت شد کسی که شفا از حرم گرفت

چِشمه ی زمزم

ما هر چه بود پای محرم گذاشتیم
در چَشم ها دو چِشمه ی زمزم گذاشتیم

قطعاً دعای فاطمه پشت و پناه ماست
وقتی دم حسینیه پرچم گذاشتیم

زهرای رشیده

دیدم وسط باغچه پرپر شدنت را
پامال لگدهای مکرر شدنت را

بین در و دیوار گلاب از تو گرفتند
زهرا ، همه دیدند معطر شدنت را

مادر مهربان

بنده ای که فراتر از بنده است
دختری که چو ماهِ تابنده است
همسری مثل او نبوده و نیست
مادری که پناه فرزند است

جامانده

از اربعین جا ماندم اما از نگاهت نه
از کاروان جا ماندم اما از سپاهت نه

حالا که بین زائرانت نیستم , آیا
بیرون شدم از سایه ی مهر و پناهت؟ نه

دکمه بازگشت به بالا