دسته‌بندی نشده

یا ولی الله

دفن شد آفتاب با لَحَدی
حُجره اش بود خانه‌ی ابدی

مُشتِ دیوار خورد بر سر او
روی پیشانی اش نشسته رَدی

نا ندارد نفس‌نفس بزند
ناتوان مانده..،یا علی مددی!

باغبان را خبر کنید از طوس
سوخت سروی در آتش حسدی

به عمویش حسن کشیده چِقَدر
جگرِ پاره اش شده سندی

خِیر‌ِ عالم اسیر‌ شَرها شد
دور او پُر شد از زنان بدی

تا زمین خورد،گفت: وا اُمّاه…
دومی ضربه زد..،عجب لگدی!

مَحرَمَش هم شریک‌ِ قتلش بود…
پیش او نیست هیچ معتمدی

این حسین است..،تشنه افتاده
کاسه‌آبی نمی دهد اَحَدی

پدرش وقت پا کشیدن نیست
تا که او را صدا کند: ولدی!

هتک حرمت به جسم او کردند
بُرده او را غلام نابلدی

خوبیِ پشت‌بام در این است
سُمِّ مرکب نمی خورد جسدی

نَعل ، تحت فشارها ، خم شد
تن عریانِ شاه درهم شد

بردیا محمدی

 

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا