غم مُسلم

همونهایی که خون کردن دلِ ناشاده مولا رو
لب تشنه جدا کردن سره داماده مولا رو

بازم این کوفیا حقّ و بِحق , نشناختن و رفتن
تنِ مهمون رو از رو بام , زمین انداختن و رفتن

قـرآن ناطـق

مانند شمعی پیکر تو بی صدا سوخت
در شعله های سرکـشِ زهر جفا سوخت

قـرآن ناطـق بـودی و با خود نگفتیـم
ای مُصحف توحید آیاتت چرا سوخت؟

یا عزیز الله

بسکه تصویری از اندوه به هر مرحـله داشت
خوشیِ کودکی از خاطر او فاصله داشت

بــه حسـابی که پـسر آیــنه دار پـدر است
او هم از کوفه و از شـام, فراوان گِـله داشت

یا جوادالائــمّه

به لطف خــدایِ جوادالائــمّه
گدایم , گـــدایِ جوادالائــمّه

غریبم نخوانید یاایّهاالنّاس
شدم آشنایِ جوادالائــمّه

شعر مدح امام رضا (ع)

کسی که دلی مسـتِ جانان ندارد
به جانان قسم می خورم جان ندارد

کمالم تویی بی تو نُقصانِ مَحضَم
چونان داستـانی که پـایـان ندارد

ولیْ نعمتِ ما

دلمُرده ی مَحضیم به ما جان برسانید
مـا را به حَرمـخٰانه ی جانان برسانید

مائـیم و غم هجر و تمنّای وصـالـش
ایـن دلهُــره را زود به پـایـان برسانید

آیات اعطیناکَ

امشب که از شبهای دیگر بیشتر مستم
از مغــرب خورشید تا وقت سحر مستم
سر تا قدم شوراَستم و پا تابه سر مستم
از اوّل ذی القعده یک جور دگر مستم

فاطمه نامش

آن که در شـأن نزول خود به کوثـر رفته است
فاطمه نامش شده از بس به مـادر رفته است

از مقام نجمه چیزی کم نخواهد شد که هیچ
افتخارش نیز شد مادر به دختر رفته است

فقـه ناب جعفری

خیال می کنم امشب که عاشقم کردند
بــرای حـرف زدن با تو لایقـم کردنـد

چو موی تو دلم آشفته نیست زیرا که
“به رحمت سـر زُلف تو واثقم ” کردند

یا صادق آل عبا…

بیاموزند تا در مکتبت , مردم صداقت را
به نام تو سند کردند شش دانگ ولایت را

تورا از شش جهت خواندند مولای ششم چونکه
به دست خویشتن داری زمام کلّ خلقت را

ارثِ زهراییِ

دوّمین بار است در شهر نبی , در سوخته
خانه ی اَمنی به دست یک ستمگر سوخته

کمتر از خون گریه کردن حقّ این مرثیّه نیست
آستــان صـادق آل پیـمبـر سوخــته

یا سیدالکریم…

همین که راه نَبَـستی به روی من… ممنون
همین که ذکرِ لبم شدحسن حسن ممنون

همیـن که پایِ عـَلـَم با نـوایِ یا حـیدَر
اجازه دادی وُ وٰاشد لب وُ دهـن ممنون

دکمه بازگشت به بالا