ام ابیها

ناحِلَهُالجِسْم

بقیـع چشم من از اشک مثل دریا شد
شبی که پای فراقت به این جهان وا شد

به عهد پیری خود نیز بر تو خواهم سوخت
که در بهار جوانی قدت چنـان تا شد

بانوی من

نفس بکش ، نفس من ! نفس نفس نزنی
اگر چه سخت نفس میکشی به فکر منی

هنوز فاطمه ی سابقی برای علی
ز پا در آمدی اما هنوز خوش سخنی

علی مظلوم

بخدا بده برا یه پهلوون
حرف خونش افتاده سر زبون
این علی ، علیِ سابق نمیشه
داره میمیره زنش جوون جوون

یا زهرا

میان قحطیِ انسانیت؛ دریایِ دیگر داشت
برایش زندگی در اوج غم معنای دیگر داشت

نگاهش کرد و روحش تازه شد از آن وقارِ ناب
کنارش غرقِ آرامش شد و دنیایِ دیگر داشت

بی من نرو

آیه و تفسیر شرحِ صدر من، بی من نرو
بهترین تقدیر شام قدر من، بی من نرو

عمر شبهای بلندم! کم شدی پای علی
شاخهء طوبای خانه! خم شدی پای علی

بخند جان علی

ز بسکه چشم تو تصویر تار می گیرد
تمام آینه ها را غبار می گیرد

سرت چه آمده وقت کشیدن جارو
به گریه فضه ترا از کنار می گیرد

مادر

بسته شد راه من و مادر میان کوچه ای
نه،به پا شد عاقبت محشر میان کوچه ای

ناکسی بغض خودش را بین دستش جمع کرد
گل شد از سیلی او پرپر میان کوچه ای

باغ بهاری ام

در بین بستری و مداوا نمی شوی
بانوی آسمانی من! پا نمی شوی!؟

برخیز ای شکوفه ی باغ بهاری ام
برخیز ای توسلِ شب‌زنده‌داری ام

بهار من

صبحت بخیر! همسر من!هم قطار من!
یک روز دیگر است که هستی کنار من

شکرخدا!گمان کنم امروز بهتری!
پیراهن جدید مبارک! بهار من!

یا زهرا

شب است و در سکوت شب صدای باد می‌پیچد
شب است و در مدینه گریه‌های باد می‌پیچد

کسی در کوچه‌های سنگیِ تاریک اینجا نیست
کسی در راههای خاکیِ باریک آیا نیست ؟
کسی در شهر پیدا نیست

گلِ یاس نبی

میدهد بر جسم عالم؛ جان، گلِ یاس نبی
با خودش می آورد باران، گلِ یاس نبی

آمد و زد سورهٔ کوثر به دستش بوسه ای
عطر نابی داد بر قرآن، گلِ یاس نبی

وصل و هجران

نمی خواهد مرا آن‌ یار که دنیاست خواهانش
همان که کشته ما را ماجرای وصل و هجرانش

از آن روزی که فهمیدیم..،صحرا خیمه‌گاهِ توست
همیشه غبطه میخوردیم بر ریگ بیابانش

دکمه بازگشت به بالا