شعر آیینی

یا صاحب الزمان(عج)

در غفلت کبرا شب و روزم سپری شد
نام تو فقط لقلقه ی روی زبان است

ای سفره ما را نمک سفره ی تو بس
چیزی که برایت همه داریم زیان است

العفو

باز با شرمندگی مثل همیشه آمدم
با امید و آرزوی عفو این در را زدم

گردنم را کج نمودم ، کاسه ی چشمم پر آب
یا عظیم العفو از این خانه ننمایی ردم

یا غیاث المستغیثین

با نگاهی راحتم کن از بلایا زودتر
دور کن قلب مرا از حبّ دنیا زودتر

یا غیاث المستغیثین کار دستم داده نفْس
غرقِ عصیانم بگو می بخشی آیا زودتر؟!

یا صاحب الزمان(عج)

آنکه آلوده است و پست منم
آنکه با دست خالی است منم
آنکه زد توبه را شکست منم
آنکه با هرکسی نشست منم

یا صاحب الزمان(عج)

صبحانه غم ناهار جنون غصه شام من
دیدی چه‌قدر بی‌تو جهان شد به کام من؟

قطب شمال و قطب جنوب زمین شدیم
نصف‌النّهار اگر که بیفتد به دام من

الطاف کریمان

وقتی که الطاف کریمان بی حساب است
هرکس گدای عشق شد عالیجناب است

پس عاقبت به خیری خود را خریده
هرکس اسیر خاندان بوتراب است

یا مهدی

اگر آن یارِ پنهانی ، به کف گیرد دل ما را
به تیغ انتقام او ، دهم دست و سر و پا را

نه هستم ترك شيرازی، نه هستم حافظ و صائب
فقط در دل نهادم من، از اول مهر مولا را

یا ولی الله

‌مهدیا! بوی ظهورت بر دل و جان می رسد
انتظارِ سینه سوزت کی به پایان می رسد؟

کوچه های شهر را با اشک می شویم هنوز
چشم در راهم، که آن جانانه جانان می رسد

ای یار بیا

از همه نام جهان بی سر و پا ما را بس
بـهــره ی ما ز بــقـا روز لــقـا مــا را بـس

ببریدم ز جهان و غم بی مقدارش
لفظی از سوی تو ای یار (بیا) ما را بس

ظهر خونین

تا نریزد بر زمین یک قطره از دم ، ذوالجناح
غرق خونِ صاحبش برگشت آندم ذوالجناح

بانوان دیدند که از ظهر خونین تا غروب
یک نفر برگشت از پیکار آن هم ذوالجناح

یا ولی الله

بی تو چقدر غصه به عالم اضافه شد
باران گرفت و بر دل من غم اضافه شد

بالا گرفت دردم و بر زخم انتظار
با دست مهربان تو مرهم اضافه شد

آقای من

چقدر منتظر و بی قرارمانی تو
شبیه ابر بهاری ز مهربانی تو

حضور گرم تو احساس می شود دائم
همیشه و همه جا در کنارمانی تو

دکمه بازگشت به بالا