شعر عيد مبعث

دین

به دستِ دین تو أدیانِ سابق میشود تکمیل

رسیدی تا به ویرانی روَد اصحابِ شوم ِ فیل

بخوان پیغمبرانه! چون که با لحنِ حجاز تو

به واللهِ دو چندان میشود زیباییِ ترتیل


محاسن را معطّر کردی و عطّارهای شهر

کم آوردند و شد بازارشان بی رونق و تعطیل

به باباهای در جهلِ مرکّب خفتۂ بی دین؛

پس از این عشقِ دختربچه ها را میدهی تحویل

عقیقِ دستهایت میشود مُهر نمازِ نوح

عبایت میشود سجادۂ عیسی و اسماعیل

«امین» بودی و با ایمان گمانم مادرِ موسی-

به دستانت سپرده کودکش را در کنارِ نیل

نشسته گوشۂ معبد، تورّق میکند هر شب

چه خوش می گوید از قرانِ تو؛ تورات با إنجیل

همان قران که «حبلُ اللّه» را «وحدت» تلقّی کرد

خوشا آنکس که دارد در سکوتش قدرتِ تحلیل

محمّد(ص) خواندمت جایِ رسول الله! امشب را…

کمی بگذار قربانت شوم مانندِ جبرائیل

«ولی الله» خواندی در غدیرِ خم! بدونِ شک-

به عشقت «یاعلی(ع)» میگوید آری صورِ اسرافیل!

مرضیه عاطفی

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا