رضا دین پرور

یادگاری مدینه

سیـــزدهجام زلعلت زده غم پی در پی

عسل است اینکه به لب ریخته ای یا که می؟

چه شکوهی است در این جشن که برپا کردی

می زدندت همه با هر چه شد از کی تا کی

حلقه به گوش

ما گریه میکنیم تا که گرفتارمان کنند

حلقه به گوش گیسوی دلدارمان کنند

هرگز زکوی عشق به جایی نمی رویم

حتی اگر که بی خبران بارمان کنند

ذکر خدایی ما حسین

ای رحمت خدایی بی منتها حسین

با تو شروع شد همه قصه ها حسین

ذکری بغیر نام  تو بر لب نیاوریم

وقتی که هست ذکر خدایی ما حسین

برکت نگاه تو

از برکت نگاه تو بارانیم هنوز

آیینه ای تجلی حیرانیم هنوز

حالا که زیر پرچم سبزت نشسته ام

معلوم میشود که تو میخوانیم هنوز

به عشق کرببلا

نفس نفس زدن من به عشق کرببلاست

تمام سال برایم چو روز عاشوراست

اسیر دردم و بیمار ِگریه بهر حسین

قسم به آن غم و غربت که دردل زهراست

عمو اینــجاها

آمــده دشمن بد مـــست, عمو اینــجاها

چقــدرپاره ی سنگ اسـت, عمو اینجاها

ازچـپ وراست برای تو بلا می آید

چقدر تیرِرهـا هست عمو اینجاها

کوفه میا حسین جان

نوزاد های فــــتنه چرا زاده می شوند؟

شمشیرها برای که آماده می شوند؟

کوفه میا حسین که این خـــــاک هـای سرخ

بهر نماز عشق تو ســـــــــجاده می شوند

کوفه میا

صبرکن! شــــک کرده ام دیگر به خیلی چـیزها

نامـه های کوفه شد منجر به خیلی چیزها

 

هرچه چشمم گشت دیدم زن صـــفت در کوچه هاست

چشم هایم خورده اینجا بر, به خیلــی چیزها

رقیب می طلبد

تویی که ساغر چشمت رقیب می طلبد

سرودن از نفست عطر سیب می طلبد

مسیح آمده از تو صلیب می طلبد

بده سبو , بده باده , عجیب می طلبد

جهانِ بودنم بی تو

جهانِ بودنم بی تو اجاری است
محیط بسته ذهنم اداری است
“دلی دارم خریدار محبت”
اتاق خالی قلبم تجاری است

هر کسی عبد حسین

نمک چشم تو دریای طلب می طلبد

وصف لعل دهنت باغ رطب  می طلبد 

از غباری که نشسته به لب پر ترکم

می شود گفت قدمهای تو لب می طلبد 

دکمه بازگشت به بالا