شعر مناجات با خدا

در میخانه

هرچند در میخانه مست باده باید شد
در سجده های بندگی افتاده باید شد

وقتی سگ اصحاب را در کهف جا دادند
یعنی اسیر حلقه ی قلاده باید شد

باید برای قبر و برزخ توشه بردارم
آری برای این سفر آماده باید شد

وقت سرازیری قبرم با علی هستم
پس وقت ذکر یاعلی، دلداده باید شد

یاغافرالذنب الکثیر الغوث، الوعده!
با عشق زهرا راهی این جاده باید شد

مادربزرگم گفت یا زهرا، سپس جان داد
دیوانه ی این روضه های ساده باید شد

دستم شده خالی و نامه پر ز تقصیراست
توصیه از سوی یک آقازاده باید شد

ای پیر گریه! از حسین تشنه لب بشنو
دیندار اگر نه، لااقل آزاده باید شد

تابوت من را می برد ذکر حسین آخر
ممنون این آقای فوق العاده باید شد

با یا غیاث المستغیثین دست و پا می زد
یعنی دخیل تربت و سجاده باید شد

جای تمام نیزه ها روی دهن مانده
قربان آقایی که جسمش بی کفن مانده

رضا دین پرور

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا