شعر اهل بیت

خدا نوشت تو را

خدا نوشت تو را بر سر جهان باران

تویی حسین”ع”  امیر همه طمع کاران

طمع به عشق تو کردم اگر گنه کارم

تویی الهه ی عاصین این گنه کاران

با حضور شیر حق

با حضور شیر حق خیبر سپر انداخته

دست خطی مرتضی بر روی  در انداخته

حیدر آمد, حیدر آمد, در میان معرکه

لرزه ای در قلب دشمن این خبر انداخته

مِی پرستی

در حریمت علم وعرفان هیچ نیست 

بی وِلایت, صوت قرآن هیچ نیست 

کعبه با نام تو معنا میشود 

در زمین غرق تماشا میشود 

سیب دو نیم فاطمه

او سفیر ِ نهضت ِ کرب و بلاست

پنجه های کوچکش مشکل گشاست

ناز او را عمه جانش می خرد

خنده ی او از حسین دل می برد

کاشفَ الهَمّ

عشق گیرای تو  یک عالم مسلمان ساخته

از دل زردشت یک عاشق چو سلمان ساخته

نیست دنیا جز کویری خشک و بی آب و علف

برکت  نور  تو  نعمت  را  فـراوان ساخته

دل ما سوخت

غالباً آن گذری که خطرش بیشتر است

می شود قسمت آنکه جگرش بیشتر است

ارزش عبد در افتادن در سجاده است

سنگ فرش حرم دوست زرش بیشتر است

به خاطر ِ حَرَمَت

دارم به خاطر ِ حَرَمَت گریه می کنم
از شوق ِ سفره یِ کرمت گریه می کنم
در روضه هایِ مُحترمت گریه می کنم
وقتی برای درد و غمت گریه می کنم

مهمان سفره ات

تو بوده ای ز روز ازل از کریم ها

مهمان سفره ات شده ایم از قدیم ها

امشب بکش تودست نوازش براین سرم

در انتظار لطف تو هستند یتیم ها

به یمن مِهر تو

به یمن مِهر تو شد از سراب, آب درست

بدون مِهر تو از آب شد سراب درست

نگاه کردن تو خلقت است تکویناً

نگاه کردی و شد ماه… آفتاب… درست

رسیده ام….

دنبال پرچم تو به هر سو دویده ام

این عشق را به خون جگر ها خریده ام

هر سال روز اولیه در نماز شکر

گفتم چه خوب شد به محرم رسیده ام

شروع ماتم

سر رسیده انتظار اما شروع ماتم است

هرچه بارانی شوی در ماه این دریا,کم است

خوب و بد فرقی ندارد بهر شاه کربلا

چون خرید این کریم بن الکریمان در هم است

جانم اسیر

جانم اسیر باده ماه محرم است

دل آشنا به جاده ماه محرم است

“باز این چه شورش است که در خلق عالم است”…

یک ذره از اراده ماه محرم است

دکمه بازگشت به بالا