شعر مدح و مناجات اميرالمومنين (ع)

خدا میخواست

خدا میخواست تا تقدیر عالم این چنین باشد

کسی که صاحب عرش است, مهمان زمین باشد 

خدا در ساق عرش خویش جایی را برایش ساخت

که حتی ماورای دیده ی روح الامین باشد 

خدا میخواست از رخساره ی خود پرده بردارد

خدا میخواست تا دست خودش در آستین باشد 

علی حُبّه جُنَّه , قسیم النار و الجنه

خدا میخواست آن باشد ,خدا میخواست این باشد 

علی را قبل از آدم آفرید و در شب معراج

به پیغمبر نشانش داد تا حق الیقین باشد 

به جز نام علی در پهنه تاریخ نامی نیست

که بر انگشتر پیغمبران نقش نگین باشد 

به جز او نیست دستاویز محکم در دل طوفان

به جز او نیست وقتی صحبت از حبل المتین باشد 

مرا تا خطه های بی الف راهی کن و بگذار

که بعد از خطبه بی نقطه ی تو نقطه چین باشد 

مرا در بیت , بیت شعر هایم دستگیری کن

غزل های تو بی اندازه باید دلنشین باشد 

غزل لطف خداوند است اهل دل خبر دارند

غزل خوب است در وصف امیر المومنین باشد

 

احمد علوی

 

 

 

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا