ماه رمضان

امیّد و رجا

بر دل غم‏زده امیّد و رجا می آید
بنشینید همین‏جا که خدا می آید
چقدر دور و بر سفره گدا می آید
ای گنهکار بیا حال بکا می آید
گریه کردن فقط انگار به ما می آید

ماه رمضان آمد

صد مژده که ای یاران ، ماه رمضان آمد
ای غمزده و حیران ، ماه رمضان آمد
ای آنکه خجل از رب ، هستی ز گناه خود
دوری بکن از عصیان ، ماه رمضان آمد

العفو

بی کس و کار آمدم تا که مرا یاری کنی
در دل شب، چاره ای بر عبد ناچاری کنی

عزت از تو دارم و بی آبرویی از خودم
کاشکی ای آبرو دار؛ آبرو داری کنی

آمدم سوی تو

آمدم سوی تو راهی وا کنم تا وقت هست
آمدم شاید تو را پیدا کنم تا وقت هست

هر شب جمعه فقط کارم توسل کردن است
قصد دارم خویش را احیا کنم تا وقت هست

آمدم باز درِ میکده ات

آمدم باز درِ میکده ات گریه کنان
تشنه ام، تشنه ی دیدار، سبویی برسان
اینطرف آنطرفم جان رقیه نکشان
بنده ات را به سر سفره ی زهرا بنشان

یا رب

ذکر تو تا می رسد اذکار یادم می رود
می سپارم دل به تو دلدار یادم می رود

بر لبم لَا تَقْنَطُوا مِن رحْمَةِ الله است و بس
آنقدر شادم که استغفار یادم می رود

خانه ات آباد

خانه ات آباد، مارا قبل ويراني ببخش
نوكر دل مُرده ات را ، مهربان جاني ببخش

عذر خواهي ميكنم خيلي خلاصه مختصر
نامه ي جرم مرا امشب كه ميخواني ببخش

ارزانی ات

“دوستت دارم”همین جمله خدا..ارزانی ات
باز هم دعوت نمودی،آمدم مهمانی ات

از تضّرع بهره ای اصلاً ندارم یا کریم..
گریه را یادم بده تا ڪه شوم بارانی ات

بخشیدی

هر بار دلم خسته شد از بارِ گناهی
شرمنده و بیتاب کشیدم دو سه آهی

با اشک نشستم دم ِ «ألعفو» گرفتم
در بازدمم دیده نشد ذرّه گناهی

گفتی بیا

باز هم گفتی بیا با اینکه خیلی بد شدم
من همان هستم که دور از خالق سرمد شدم

بی حیایی کردنِ من کار دستم داده است
ناخوش احوالم, دچار غصه ی بی حد شدم

رویِ سیاه

از تو شرمنده شدمْ من به خودم بد کردم
ماهِ رحـمت سِـپری شد و نـَشد برگردم

در مـناجات تو بودم پیِ حاجات خـودم
آخـر ماه فقط …. رویِ سیاه آوردم

نگاه خیس

دلم ز کوثر رحمت پیاله میخواهد
جلا ز حضرت جل جلاله میخواهد

بدون سوز درون دم مزن ز عشق خدا
که عاشقی دل همرنگ لاله میخواهد

دکمه بازگشت به بالا