شعر ولادت امام هادی (ع)

باده ی عشق

باده ی عشق

در دلِوحی سخن از تب و تاب است هنوز

قابقوسین به چشمان تو قاب است هنوز

وصفِ قدوسهمان آیۀ وحیٌ یوحی است

لطفروح القُدس آئینۀ ناب است هنوز

آنچه درنور نبینند , دل از خاک تو دید

ورنهاین غمزده محکوم حجاب است هنوز

شبِمعراج دل و وصلِ تو انکار نداشت

هرکهمنکر شود انگار بخواب است هنوز

زیربال و پر تو مسکن اهل هنر است

هنرمتّقیان فاتح باب است هنوز

بی چراغِره تو علم هدایت نشود

طالبمعرفتت مست شراب است هنوز

بی عطایتو به کس آب ولایت ندهند

جگرگمشدگان تشنۀ آب است هنوز

چشمۀ آب بقا جز مِی ارشادی نیست

بادۀ عشق بجز معرفه الهادی نیست

وصفَت ایهادیِ دین گرچه مهیّا نشود

سائلتخسته از این دست تمنّا نشود

عارفَتآرزوی جنّت الا علا نکند

بهتراز خاک رهت جنت مأوا نشود

هنرِ درکحضور تو بهشتی است برین

لیکدیدار شما ختم به اینجا  نشود

شیعه آناست که بی هیچ کم و بیش به عمر

قدمیپیش و پس از راه تو مولا نشود

خُلق توخُلق عظیم است به احمد سوگند

عاشقاز خُلق عظیم تو مبرّا نشود

گفتن مدحِتو تنها به سخنرانی نیست

بیتأسی به تو این باده مُصفّا نشود

لطفِ لبخندِترا بر همه عالم ندهیم

لیکلَعلَت  متبسّم بشود یا نشود!؟

دارم امّیدکه جز مهر تو امدادی نیست

بادۀ عشق بجز معرفه الهادی نیست

حجّتِ روشنِحق آیت دادار تویی

معدنرحمت و گنجینۀ اسرار تویی

صاحب عِلمو عَلم ,لوح و قلم ,حلم و کَرَم

مهبطوحیِ خدا شاخص ابرار تویی

تو علیّیتو امینی تو رضیّی تو وصی

مکتبفاطمه را گرم نگهدار تویی

تو قیامیتو قعودی تو سلامی تو سجود

قبلۀ کعبه و قدس و حَرمِ یار تویی

هل اَتیسورۀ تو آیه ای ازتطهیری

شاخهای از شجر عصمهُ الاطهار تویی

من نگویمتو خدایی مَثَلُ الاعلایی

عَبدُهُالمنتخبی قائدُ الانصار تویی

سحرِ نیمۀ ذیحجّه نَه , هر صبح کمال

معنیِکاملۀ مشرق الانوار تویی

جز تولّایتو وجد و شعف و شادی نیست

بادۀ عشق بجز معرفه الهادی نیست

هادیا بندگیاَت بهر خدا کار من است

همۀ زندگی اَت الگوی رفتار من است

ای پناهدل غمبار همه غمگینان

درپناه دل تو این دل غمبار من است

هیچکس ازسر کوی تو نگردد نومید

بستهبر زُلف تو این قلب گرفتار من است

دشمنانمعترفِ نیکیِ رفتار توأند

کِیشبیه تو و رفتار تو رفتار من است

ثَل دوستیاَت [1]عبدالعظیمالحسنی است

من نهآنم که تو تقریر کنی یار من است

اِبنِ سَکّیت[2] فداییِتو شد امّا من …

امتحاندادنِ من منکرِ ایثار من است

امر امرِتو و دل بندۀ تسلیم شماست

یکاشاره بکنی دست تو افسار من است

بی گواهیِّشما نقطۀ ایجادی نیست

بادۀ عشق بجز معرفه الهادی نیست

این توبودی که مرا کرب و بلایی کردی

بخدازندگی ام را تو خدایی کردی

تو خماریِّمرا دیدی و دادی جامم

در دلماز مِی خود جام بلایم کردی

گر گداییِتو  و سامره شد قسمت من

این توبودی که مرا خوب ندایی کردی

چون مرادر بغلِ خویش گرفتی مُحکم

گفتیایدوست! تو آهنگ جدایی کردی

ساقیِ خُمِّغدیرم تویی ای باب غدیر

عقدهام را به علی باز گشایی کردی

به محرّمتو هدایت بکنی دلها را

تو سویروضه مرا راهنمایی کردی

چون توتا کرب و بلا خیمه امدادی نیست

بادۀ عشق بجز معرفه الهادی نیست

 حاج محمود ژولیده

1-خطاب حضرت بهعبدالعظیم : انت ولیُّنا حقا

2- ابن سکّیت استادفرزندان متوکل که در دفاع از امام حسن و امام حسین به شهادت رسید

 

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا