شعر وفات حضرت خديجه (س)

بخاطر عشق

بخاطر عشق

گرفت تا كه قلم رُخصت از خديجه ي كبريٰ
گرفت شعـرِ تَرم ، زينت از خديجه ي كبريٰ

قسم به جاه و جلالش قسم به مال حلالش
گرفته سفره ي دين بركت از خديجه ي كبريٰ

وَ أينَ مِثْلُ خَديجه؟ بـس است قولِ پيمبر
براي اينكه كنم مِدْحَت از خديجه ي كبريٰ

به جان مادر ما ، كمتـر است مريم عَـذراء
هزار مرتبه در عصمت از خديجه ي كبريٰ

اگر نـبود محمّـد ، براي همسري خويـش
نديده بود أحـدي رغبت از خديجه ي كبريٰ

و در مسير پُر از زحـمتِ رسـالتـش احمد
نديد هيچ به جُز خدمت از خديجه ي كبريٰ

گدا صفت بنشين پاي خـوانِ او كه بگيري
سه وعده روزيِ بي مِنّت از خديجه ي كبريٰ

گذشته از همه ي هستي اش بخاطر عشقش
رسيده عشق به حيثيّت از خديجه ي كبريٰ

خودش بدون حرم ، دخترش مـزار نـدارد
رواست شرم كند”غُربت”از خديجه ي كبريٰ

لباس آخـرتش بي شك از بهشت مي آيد
خُدا چنين بكند دعوت از خديجه ي كبريٰ

شُتر سوارِ جمل ، سخت از توأم مُـتنـفِّـر
چرا كه داشته اي نفرت از خديجه ي كبريٰ

رضاي فاطمه را كرده ايم مسئلت از حق
سُروده ايم به اين نيّت از خديجه ي كبريٰ

محمّدقاسمي

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا