شعر شهادت امام كاظم (ع)

خاكم به سر

چند خطي دارم از زندان سخن خاكم به سر
چهارده سال است دوري از وطن خاكم به سر

باز نامردي يهودي،باز معصومي غريب
نيست كاري را بلد غير از زدن خاكم به سر

شد گريز روضه هايت روضه هاي پنج تن
ارث بردي از حسين و از حسن خاكم به سر

داشت اعضاي تنت در آن سيه چال نمور
با غل و زنجير جنگ تن به تن خاكم به سر

تخته ي در،چهار حمال و بماند باقي اش
اين هم از تشيع اين آقاي من خاكم به سر

چندتا دارد كفن در موقع دفن اين امام
مانده تنها يك امامم بي كفن خاكم به سر

پيش چشم مادرش پيراهنش را برده اند
بي كفن،دور از وطن،بي پيرهن خاكم به سر

محسن صرامی

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا