شعر ولادت حضرت رقيه (س)

دخترک خانواده ی زهراست

دخترک خانواده ی زهراست

پریوشی که غزل خوانِ مهربانی هاست
سه ساله دخترک خانواده ی زهراست

شب ولادت او روز مرگ نومیدی
شروع لحظه ی تحویلِ سالِ خورشیدی

شکوفه های بهاری مرید خنده ی او
شکفتن گل مریم نوید خنده ی او

چه انعکاسِ شگرفی نگاه او دارد
از آسمان نگاهش ستاره می بارد

نماز پنجره ها سمت کعبه ی چشمش
حواس آینه ها پرت جذبه ی چشمش

ستاره ها به رقیه سلام می کردند
برای دیدن او ازدحام می کردند

رجال اهل کهف, خواب ناز امشب را
به پلک منتظر خود حرام می کردند

زنان پاک سرشت قبیله ی مریم
به احترام مقامش؛ قیام می کردند

و شاعران علی دوست تمام جهان
قصیده گفتن خود را تمام می کردند

فرشته ها به قماتش دخیل می بندند
فقیرهایِ بهشتی چه آبرومندند

طواف قاصدکان گرد او تماشایی ست
شکوه فاخر اعمال حج شیدایی ست

به پای بوسیِ خاکش هزار سرو بلند
بر آستانه ی گهواره سر فرود آرند

چکیده شهد گل از غنچه ی تبسم او
مسیر باد صبا کوچه ی تبسم او

نسیم, شانه ی صبح حریر گیسویش
عقاب قلب اباالفضل گیر گیسویش

گلِ سرِ شب این کودک شکر شیرین
ستاره هایِ درخشان خوشه ی پروین

صدای گریه ی او شرح آیه های بهشت
رسد ز پیرهنش عطر جانفزای بهشت

نگاه فاطمی اش, باغ خاطرات حسین
سرشک دیده ی او, باده ی حیات حسین

عقیله آمد و قنداقه را به دستش داد
حسین ذوق کنان یاد مادرش افتاد

به گریه گفت: غم از دیده ی ترم رفته
نگاه کن چقدر او به مادرم رفته…

وحید قاسمی

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا