شعر شهادت حضرت رقيه (س)

دردت به جان

دردت به جان

دردت به جان دخترت پس پيكرت كو
خشكم زده با ديدنت بال و پرت كو

با اصغرت رفتي به ميدان،خاطرم هست
تنهاي تنها آمدي پس اصغرت كو

زحمت كشيدي آمدي با سر خرابه
بابا عصاي پيري ات كو،اكبرت كو

گفتم مي آيد با تو ديدارم عموجان
خشكيده لب هايم پدر آب آورت كو

با اين ترك هاي لبت سخت است صحبت
آرام مي پرسم پدر موي سرت كو

لطفأ نگير از من سراغ گوشواره
من هم نمي پرسم پدر انگشترت كو

بابا به ما كه بد گذشت اين ميهماني
آن خنده هاي دلنشين خواهرت كو

افتادم از ناقه در آن صحرا،دل شب
آن شب نگفتي با خودت كه دخترت كو

از من نپرس اصلأ چرا مويم سفيد است
از تو نمي پرسم پدرجان پيكرت كو

محسن صرامی

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا