شعر شهادت حضرت قاسم (ع)

در بِین روضه‌ایم

در بِین روضه‌ایم و به ما شد عنایتی
جز گریه بر حسین نداریم عادتی

ما وارثان گریهء آدم شدیم پس
داریم تا ابد به خلائق شرافتی

این افتخار ماست که در زیر آسمان
فرموده فاطمه که به روضه تو دعوتی

در نامهء عمل چه هراسی است روز حشر
که غیر آه و گریه نباشد عبادتی

این اشکها دوای تمامیِ زخم هاست
اشکی ببار تا که نماند جراحتی

جز مهر و لطف چیز دگر ما ندیده‌ایم
در این بساط شامل خیر و محبّتی

این خانه ، خانه ایست که جُونِ سیاه رو
گردد سفید رو و شود دُرِّ قیمتی

آقای خانه بر سر هر چه شهید رفت
بهتر از این کجاست چنین اُوج عزّتی

این خانه ایست مرگ عسل میشود در آن
بر کام هر که کرد ز جانان حمایتی

قاسم اگر به معرکه آمد اراده بود
تا که حسن به جلوه نماید قیامتی

قاسم به معرکه رُخِ بابا سفید کرد
اَزرق دو نیمه شد چه خروشی چه هیبتی

پایش نمیرسید اگر بر رکاب اسب
شد قد کشیده مثل عمو بعدِ ساعتی

با نعل ها زبس به رُخش بوسه ها نشست
دیگر چه چهره ای چه جمالی چه صورتی

بالا سرش صدای شکستن زیاد بود
شد کربلا مدینه که دارد حکایتی..‌

مجتبی صمدی شهاب

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا