شعر شهادت حضرت زهرا (س)

روح و روانش

شبانه آسمانش خاک می شد
نه زهرا ، بلکه جانش خاک می شد

چه خاکِ آتشینی داشت زهرا
دگر روح و روانش خاک می شد

تلاقی داشت نورش با کبودی
علی ، رنگین کمانش خاک می شد

علیِ پهلوان خانه نشین شد
که دیگر قهرمانش خاک می شد

دگر آمادهٔ پیریست مولا
که بانویِ جوانش خاک می شد

علی از غربتش زانو بغل کرد
به قبرِ بی نشانش خاک می شد

خزان رنگ رخش را بس که برده است
گمان می رفت زهرا سالخورده است

 حامد آقایی

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا