شعر محرم و صفرشعر مصائب اسارت شامشعر مصائب اسارت كوفه

میان سینه چرا رد آه جا مانده

میان سینه چرا رد آه جا مانده
میان روز روی نیزه ماه جا مانده

و مادری که شده داغ دار و محسن او
شهید گشته و در بین راه جا مانده*


بروی نیزه سر شیر خواره ای رفته
ولی تنش پس آن خیمه گاه جا مانده

و دختری که روی برگ نازک رخ او
نقوش بوسه ی دستی سیاه جا مانده

تنور خولی و آن خاطرات خاکستر
بروی گیسوی یک پادشاه جا مانده

تنش که دفن شده لیک خاتم جدش
به دست های پلید سپاه جا مانده

و خواهری که خودش در میان شام ولی
دلش میان دل قتلگاه جا مانده

تمام روضه همین است, عمه ی ما گفت:
مرو که دخترکی بی پناه جا مانده

علی مشهوری”مهزیار”

*منظور حضرت محسن بن الحسین ع است که در شش ماهگی ودر بین راه اسارت سقط و در بالای کوهی دفن شد…در حال حاضر مقبره ی ابن شهرآشوب و چند تن دیگر از بزرگان در کنار قبر ایشان است

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا