شعر شهادت اهل بيت (ع)شعر شهادت حضرت زهرا (س)

روح نماز تو فاطمه ست

آنکه ترا جدا شده از آتش آفرید
اصلاً ترا برای مباهاتش آفرید

خالق برای زینتِ چشمِ جمال خود
حوریّه خلق کرد ز نور جلال خود

بی فاطمه خدای تو گنجینه ای نداشت
بی روی تو بهشتِ حق آئینه ای نداشت

ناز ترا ز جنس نماز آفریده اند
نام ترا برای نیاز آفریده اند

محراب,محو روح نماز تو فاطمه ست
سجاده,غرق راز و نیاز تو فاطمه ست

وقتِ قیام توست که جانها به تن رسد
حتی تَوَرَمَت قَدَماه از حسن رسد

با اینکه بود قامت تو عرش را اَمان
مادر,چه شد که سهمِ تو شد قامتی کمان

فرمود تا اَبد زتو آتش بریده شد
اما چه شد که حرمتِ نامت دریده شد

با نار و نور, سِنخیتی از ازل نبود
نور تو غیرِ روشنیِ لَم یزل نبود

زهرا شدی که زهرۀ بیت علی شوی
روزی سه بار پرتو ربِّ جلی شوی

آری برای یاریِ دین, کرده ای قیام
آمد توانِ فاطمی اَت یاری امام

تو با حمایت از ولی اَت, حرف حق زدی
روزِ دفاع از علی اَت, حرف حق زدی

وقتی رضای فاطمه باشد رضای حق
سیلی زدن به فاطمه باشد جزای حق؟

سیلی اگر به صورت مادر زند کسی
سیلی بسا به چهرۀ دختر زند کسی

حوریّه ای خدا نکند پشت در رود
یا پشت در خدا نکند بی پسر شود

مادر که لِه شود بدنش از فشار درب
حتماً رود تن پسرش زیر سم اسب

زیر لگد اگر ز جفا پهلویی شکست
باید شنید, شمر روی سینه ای نشست

مسمار که به سینه مادر فرو رود
سرنیزه های کرب و بلا تا گلو رود

محمود ژولیده

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا