شعر مناجات با خدا

روم سیاهه

روم سياهه

روی دوشم کوله باری از گناهه آخدا
سر به زیرم چه کنم؟که روم سیاهه آخدا

خودمم خسته شدم بس تو گناه پرسه زدم
دستمو خودت بگیر پام لب چاهه آخدا

هرکسی یه جور داره منو ازت دور میکنه
رفیق راهم نشی میرم بیراهه آخدا

این شبا هرجا میرم بزم مناجات خونیه
مجلس دعا برام یه سر پناهه آخدا

چن شبه میام ولی فرقی نکردم میدونم
خرج آدم شدنم یه نیم نگاهه آخدا

پشت کوهی از گناهم و به چشمت نمیام
مث سوزنی که تو انبار کاهه آخدا

شبای آشتی کنون دیگه داره تموم میشه
آخرای نیمه ی دوم ماهه آخدا

بدتر از همیشه و خراب تر از قبل اومدم
بی تو حالم بد و با تو روبراهه آخدا

روزا تا تشنه میشم سلام به تشنه لب میدم
یاد لب هاش رو لبم همیشه آهه آخدا

جون به جونم بکنن به یاد جون دادنشم
توی روضه ها دلم تو قتلگاهه آخدا

محمد حسن بیاتلو

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا