شعر شهادت امام صادق (ع)

صراط‌َ المُستقیم

صراط‌َ المُستقیم

به نام آنکه پُر کرده جهان از قالَ صادق‌ها
به نام آنکه می‌رویاند از جانها شقایق‌ها
به نام آنکه از دلهایِ سنگی ساخت عاشق‌ها
که می‌گردند از نورش مخالف‌ها موافق‌ها

به نامِ حضرت صادق دلت را روضه مهمان کُن
چراغِ اشک روشن کُن بقیعش را چراغان کُن

ندیده حکمت از درسش حکیمی اینچنین چون او
ادیبی یا طبیبی یا علیمی اینچنین چون او
ندیده دل صراط‌َالمُستقیمی اینچنین چون او
حلیمی یا رحیمی یا کریمی اینچنین چون او

سفارش‌های او شرحِ کلامی از کمالِ اوست
سفارش‌های او راهِ رسول‌الله و آلِ اوست

سفارش می‌کند بارِ فقیران را زمین مگذار
سفارش می‌کند در راهِ محرومان قدم بگذار
سفارش می‌کند دل را به تدبیر خدا بسپار
سفارش می‌کند هرگز نمازت را سبک مشمار

سفارش کرد ما را تا ادا سازیم دینش را
به ما بخشید بعد از خود حسینم وا حسینش را

زیارت نامه‌های ما زیارت نامه‌های اوست
عزاداریِ ما میراثی از رسم عزای اوست
تمام گریه‌های ما کمی از های‌هایِ اوست
شلوغیِ حرم‌ها از حدیثِ کربلای اوست

خودش فرمود صدها حج فقط اجر سلامِ ماست
ثواب یک سلام ما شب قدر امام ماست

به روضه می‌کشد آقا همیشه منبر خود را
به پای ناله سوزانده تمام حنجر خود را
میانِ گریه می‌بیند همانجا مادر خود را
ببین خرجِ عزا کرده دعای آخر خود را

چنان نالید در عمرش صدایش مثل زهرا سوخت
خدایا خانه‌یِ او در هجوم بی حیاها سوخت

چرا در بِین این مردم کسی در فکرِ حالش نیست
به فکر مو سپیدی‌اش به فکر سن و سالش نیست
به یاد کودکانِ بی کَسَش فکر عیالش نیست
چرا این شعله‌های در به فکر دست و بالش نیست

کسی او را نمی‌گوید عصای خویش را بردار
بیا از بِینِ شعله بچه‌های خویش را بردار

زمین اُفتاد رحمی کن ببین زانوش زخمی شد
محاسن وای خاکی شد ولی اَبروش زخمی شد
زمین اُفتاد و یاد عمه جانش روش زخمی شد
مکش اینگونه در کوچه مکش پهلوش زخمی شد

زمین اُفتاد و با نیزه کسی اما نَزَد او را
زمین اُفتاد و شُکرش که کسی با پا نَزَد او را
حسن لطفی

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا