شعر شهادت امام حسن (ع)

غريب مدينه

سالها گریه سالها روضه
همه ی عمر مجتبی روضه
روزگارش گذشت با روضه
کوچه،در،طشت چندتا روضه

بانی و روضه خوان و سینه زن است
سوخته نام دیگر حسن است

دوستانی چو دشمنان دارد
گله از دست این و ان دارد
کارد بر روی استخوان دارد
گرچه هرروز میهمان دارد

شان اورا کسی نفهمیده
از مدینه حسن چه ها دیده

کس نفهمید ابتلایش را
در گذر بغض بی صدایش را
جوشن زیر این عبایش را
روی پا زخم آشنایش را

غصه اش را خضاب کرد حسن
مرگ را انتخاب کرد حسن

وای اگر بی کس حرم باشی
خسته از جان به هررقم باشی
بین خانه اسیر غم باشی
روزه باشی و تشنه هم باشی

پر شکسته ز خاک پر بکشی
زهر را جای اب سر بکشی

چون حسن بی کسی به دهر نبود
شان او طعنه های شهر نبود
با کسی جز مغیره قهر نبود
جگر پاره اش ز زهر نبود

داغ ناموس بود بر جگرش
به در خانه بود هر نظرش

داغ انروز که رسیدند و
چهل نفر داد میکشیدند و
پدرش را غریب دیدند و
مادرش را زمین کشیدند و

همه قاتل شدند حتی در
بی هوا رد شدند از مادر

گرچه آماده ی جدایی بود
به لب تشنه اش نوایی بود
دلش انگار کربلایی بود
وقت گریه به روضه هایی بود

روضه ی ذبح از قفای سری
زدن خواهری بپای سری

سيد پوريا هاشمي

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا