شعر شهادت اميرالمومنين (ع)

مظلوم

مظلوم

ابر بارید و ردِّ آه نرفت
رنگ این شهر روسیاه نرفت

لکّه ی ننگ کوفه پاک نشد
تا قیامت بُود گواه..،نرفت

هرچه شستند دامنش را باز
خون مظلوم بی گناه نرفت

امشب از لا به لای نخلستان
ردِّ پایی به سمت چاه نرفت

نان و خرما به دوش،هیچ کسی
نیمه شب کوچه کوچه راه نرفت

پدرانه کسی به قربانِ
این یتیمان بی پناه نرفت

بسترش کنج آسمان پهن است.
مرهمی روی زخم ماه نرفت

در مناجات آخرش با عشق
سر او باز هم کلاه نرفت

و خدا را هزار مرتبه شکر
به روی جسم او سپاه نرفت

و سنانی در آن میانه نبود
نیزه ای در دهان شاه نرفت

پیش چشمان مادری،شمری
سمت گودال قتلگاه نرفت

 بردیا محمدی

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا